متغیر گرداندن گردانیدن،. دگرگون ساختن، خشمگین کردن: ترکان... همواره تقبیح صورت نظام الملک در خلوت میکرد تا سلطان را نیز بر او متغیر گردانید. (سلجوقنامۀ ظهیری چ خاور ص 33)
متغیر گرداندن گردانیدن،. دگرگون ساختن، خشمگین کردن: ترکان... همواره تقبیح صورت نظام الملک در خلوت میکرد تا سلطان را نیز بر او متغیر گردانید. (سلجوقنامۀ ظهیری چ خاور ص 33)
متغیر گشتن. دگرگون شدن حال کسی یا چیزی: همچون از وی پرسی گوید من نه آنم که تو دیدی، و او همان است، لکن حالش متغیر گشت. (کشف الاسرار ج 2 ص 544). بر دوستی پادشاهان اعتماد نشاید کرد و بر آواز خوش کودکان غره نباید بود که آن به خیالی متبدل و این به خوابی متغیر گردد. (گلستان) ، خشمگین شدن
متغیر گشتن. دگرگون شدن حال کسی یا چیزی: همچون از وی پرسی گوید من نه آنم که تو دیدی، و او همان است، لکن حالش متغیر گشت. (کشف الاسرار ج 2 ص 544). بر دوستی پادشاهان اعتماد نشاید کرد و بر آواز خوش کودکان غره نباید بود که آن به خیالی متبدل و این به خوابی متغیر گردد. (گلستان) ، خشمگین شدن